آموزش الکترونیکی علمی-کاربردی صنعت آب و برق

آموزش مجازی در صنعت آب و برق

آموزش الکترونیکی علمی-کاربردی صنعت آب و برق

آموزش مجازی در صنعت آب و برق

سیاستگذاری ادامه انتشار نشریه آموزش به صورت دیجیتال

در دومین جلسه ای که در مورد نشریه دیجیتال موسسه آموزش عالی علمی - کاربردی صنعت آب و برق برگزار گردید٬ قرار شد تا زمان شکل گیری هسته های پژوهش و برقراری ارتباطات و تهیه نرم افزارهای مورد نیاز٬ شکل کنونی هفته نامه IEHT ادامه پیدا کند.

لذا از همه عزیزان تقاضا می شود:

۱- تا آن زمان٬ اخبار و مقالات خود را برای اینجانب (با استفاده از امکان اظهار نظر در وبلاگ یا ارسال ایمیل) بفرستید.

۲- نام و نام خانوادگی، تحصیلات، تخصص، محل کار و آدرس ایمیل همه عزیزانی را که فکر می کنید برخی از مطالب این هفته نامه پاسخگوی نیازشان باشد، ارسال فرمایید.

۳- از هر نوع راهنمایی و همکاری دریغ نفرمایید.

ضمنا پس از دریافت متن صورتجلسه دومین نشست، در مورد مصوبات آن اطلاع رسانی خواهد شد.

تفاوت نشر دانش با سرقت علمی

عزیزی در مورد نوشته "کپی رایت: از رنجی که نمی بریم!" چنین اظهار نظر کرده اند:

"با عرض خسته نباشید آیا این کاری را شما انجام می دهید کپی برداری نمی گویند؟
شما می توانستید به جای درج مطلب با معرفی موضوع  و لینک مربوطه خوانندگان را به محل درج مطلب راهنمایی کنید. خرما خورده کی منع رطب کند. والسلام "

به ایشان عرض می کنم که اگر مقصود از کپی برداری همان copy - paste باشد٬ بله٬‌ کپی برداری است. اما این کار با کپی رایت تفاوت دارد. شما اجازه ندارید مقاله یک نویسنده دیگر را بدون ذکر منبع، کپی کنید. حتی اگر قصد داشته اید منبع را بنویسید ولی در جستجوهای خود٬ منبع را پیدا نکرده اید، باید در نوشته به این موضوع اشاره کنید و از دیگران بخواهید در یافتن منبع به شما کمک کنند. از کپی بدون ذکر منبع بدتر این است که یک مقاله را به نام خود - آشکارا یا به صورت تلویحی - به دیگران عرضه کنید. این کار کپی برداری که چه عرض کنم، کلاهبرداری است!

در مورد کتاب٬ شما اجازه ندارید یک کتاب را کپی کنید و منتشر کنید زیرا به حقوق مادی نویسنده یا ناشر لطمه می زنید. اما اجازه دارید کتاب آنان را در ویترین کتابفروشی خود بگذارید. در آن صورت کسی به شما اعتراض نخواهد کرد که چرا به جای اصل کتاب٬ به آن لینک نداده اید٬ یعنی چرا یک کاغذ پشت ویترین نگذاشته اید که مشخصات کتاب را ذکر کرده باشد و توضیحاتی در مورد کتاب آورده باشد.

شما وقتی اصل کتاب را پشت ویترین عرضه می کنید٬ به توزیع آن کمک کرده اید و این کار به حقوق ناشر و نویسنده لطمه نمی زند٬ بلکه حتی در خدمت تحقق آن است. نشر دانش کار پسندیده ای است که به عنوان یک ارزش، باید تشویق شود.

در مورد سایت ها و مطالب اینترنتی هم موضوع از همین قرار است. اگر به حقوق نویسنده لطمه نمی زنید، کارتان با ارزش خواهد بود. در این مورد کپی یک مطلب با ذکر منبع، تجاوز به حقوق نویسنده نیست بلکه توزیع دانش است. البته موارد استثنایی وجود دارد. سایت هایی هست که نویسندگانش به شما اجازه نمی دهند حتی با ذکر نام و با ارجاع به سایت، مطالبشان را کپی کنید. طبیعی است که اگر سایتی چنین مطلبی را عنوان کرده باشد، شما باید به خواست نویسنده احترام بگذارید.

 این سایتها برای این محدودیت، دلایل خاص خود را دارند. سایت هایی که کپی مطلب را حتی با ذکر نام و منبع ممنوع می کنند٬ معمولا برای دریافت مطلب توسط خواننده، به طریقی وجهی دریافت می کنند و طبیعی است که نمی خواهند دانش تولیدی خود را به رایگان در اختیار همگان بگذارند. حتی ممکن است شما اجازه داشته باشید فرضا یک مقاله علمی را Download کنید ولی اجازه نداشته باشید مطلب آن را در اختیار دیگران قرار دهید.

بجز موارد استثنای یادشده٬ کپی مطالب از یک سایت با ذکر منبع مجاز و حتی پسندیده است. این که شما به معرفی و لینک بسنده کنید یا همه مطلب را کپی کنید، به مسایل مختلفی بستگی دارد. مثلا شاید در منبع اصلی٬ عکس ها و مطالب بسیاری وجود دارد که بارگذاری آن در حافظه خیلی زمان می برد٬ یا شما قصد دارید مطالب و یادداشتهای مختلفی درباره یک موضوع را در یکجا جمع آوری کنید تا در آینده کلمات متن آن در مجموعه موردنظر قابل جستجو باشد٬ یا قصد دارید مطلب را طبقه بندی کنید٬ یا می خواهید در یک نشریه دیجیتال برای خوانندگان بفرستید یا روی یک لوح فشرده به دوستان خود عرضه کنید یا در شکل و با فرمت جدیدی آن مطلب را به دیگران عرضه کنید و ...

همه این موارد مجاز است مگر آن که شما منبع را حذف کنید٬ یا در آن منبع چنین اجازه ای از شما سلب شده باشد.

در مورد مقاله مورد نظر شما٬ اصلا موضوع کاملا چیز دیگری است. اگر به سوابق گفتگو مراجعه بفرمایید می بینید که بنده از استاد محترم جناب آقای حجازی تقاضا کرده بودم که برای خوانندگان ما مطلبی بنویسند و زشتی نقض کپی رایت را به صورت شفاف تری توضیح دهند. ایشان لطف کرده اند و این مطلب را در وبلاگ خودشان نوشته اند. ایشان با ارسال ایمیل به بنده اطلاع داده اند که چنین محبتی کرده اند. طبیعی است که لازم بود متن کامل نوشته ایشان در اینجا ذکر شود.

کپی رایت: از رنجی که نمی بریم!

جناب آقای سید علیرضا حجازی ٬ در ادامه بحث مسئولانه خود در مورد مالکیت معنوی ٬ مطلبی در وبلاگ مقالات فاوا درج کرده اند که حیفم آمد در اینجا آن را در معرض دید سروران عزیزم قرار ندهم:

یکی از مهمترین دغدغه‎ های امروزین جوامع در حال توسعه صیانت از دستاوردهای علمی پژوهشی پژوهشگران و دانشمندان است. قانون حفط و حمایت از حقوق مادی و معنوی مولفان و مصنفان که به اصطلاح کپی رایت (Copy Right) نامیده می شود و با هدف حفظ حقوق آثار تالیف شده تدوین گردیده است، در بسیاری از کشورها هنوز به رسمیت شناخته نشده است و از این رو مشکل کپی رایت همچنان به قوت خویش باقی است و موجب رنجش خاطر بسیاری از پژوهشگران است که شاهد سوء بهره برداری روزمره آثار ارزشمند خود توسط سارقان آثار علمی و ادبی هستند.

 

در نگاهی واقع بینانه می توان دریافت که آثار تحقیقی و علمی به مثابه فرزندان یک محقق هستند و برای هیچ پژوهشگری قابل تحمل نیست که شاهد نادیده گرفته شدن ارزش آثار خلق شده خود توسط دیگران باشد. معمولاً چیزی که سبب اصلی رنجش خاطر پژوهشگران می شود، استفاده نادرست و به عبارت دقیقتر سرقت آثار آنان توسط دیگران و انتشار مجدد آنها به نام افراد دیگر است. هیچ محقق سخاوتمندی را نمی توان یافت که از انتشار قانونی آثار خود ناخرسند باشد و از این که دیگران نامی از او در آثار خود برده باشند، ناراحت باشد. مشکل از زمانی آغاز می شود که دیگران بدون اجازه بخش ها و حتا گاهی اوقات تمام اثر فردی را به نام خود در جای دیگری منتشر می سازند.

 

چنین اعمالی پیش از هر چیز بر خلاف وجدان بیدار انسانی بوده و زمینه ساز دلسردی محققان و نا امیدی از انتشار عمومی آثار علمی خویش است. وقتی یک پژوهشگر ببیند سرقت از آثار او به آسانی صورت می گیرد و هیچ منع قانونی برای سارق وجود ندارد و حتا هیچ نهادی مسوول پیگیری این سرقت نیست، نمی توان انتظار داشت که برای انتشار آثار بعدی خود علاقه و رغبت چندانی داشته باشد. سرخوردگی و دلسردی حاصل از چنین اقدام هایی اولین پیامد ناخوشایند سرقت آثار علمی است.

 

از سویی دیگر، هنگامی که سرقت آثار علمی در یک جامعه به یک عرف و رفتار متداول تبدیل می شود و زشتی و ناپسند بودن خود را از دست می دهد، ناخواسته عادتی زشت و ناشایست جایگزین یک رویه اخلاقی و مبتنی بر ارزش های انسانی می گردد. همین امر منجر به پیامد بدتری می شود که عبارت از ”در جا زدن های علمی“ یک جامعه است. هنگامی که عادت کپی برداری در یک جامعه حاکم شود، دیگر محتوای علمی و ادبی جدیدی در آن جامعه تولید نمی شود و همگان چشم به دست و دهان یکدیگر می دوزند تا به محض شلیک کلمه ای از سوی فردی آن را در رسانه ها و مکتوبات خود بازگویی یا بازنویسی کنند. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مسایل اجتماعی این بزرگترین آفت و عامل در عقب ماندگی یک جامعه است، به ویژه جوامعی که قصد پیشرفت و توسعه دارند، آن هم از نوع پایدار!

 

در واکنشی طبیعی به این ظلم آشکار و ناسپاسی علمی، گروهی از پژوهشگران خود دست به کار می شوند و با مچ گیری از کپی کاران و سارقان آثار خود به هر وسیله ای که بتوانند زمینه رسوایی و شرمندگی سارقان را فراهم می کنند. این اقدام ها که از شکایت های رسمی و غیر رسمی آغاز و در نهایت به طرح دعاوی حقوقی در محاکم ذیصلاح منجر می شود٬ در اغلب موارد در بردارنده احقاق حق واقعی و مورد نظر صاحبان آثار علمی نیست. البته گاهی با دقت نظر و نکته سنجی دستگاههای قضایی به ویژه زمانی که موضوع جدی تر است و به عنوان نمونه پای حقوق مادی و معنوی یک نرم افزار در میان است، تا حدودی به تأدیه حقوق از دست رفته می انجامد.

 

اما زمانی که فرایند دادرسی راضی کننده نیست و یا در پایان به حکم و نتیجه سزاواری نمی رسد، چه چاره ای برای پدیدآورنده اصلی اثر جز ناله و نفرین باقی می ماند؟ ناخرسندی و نارضایتی قلبی از این اقدام و آثار مخرب روحی و روانی ناشی از آن دیگر چه رمق و توانی را برای فرد پژوهشگر باقی می گذارد تا به آفرینش آثار بعدی بپردازد؟

 

اگر به این موضوع از دیدگاهی دانشگاهی نگاه کنیم و آثار سوء ناشی از کپی برداری ها در محیط های دانشگاهی را مورد توجه قرار دهیم، با جنبه ها و ابعاد دیگری رو به رو می شویم که مهمترین آنها از بین بردن روحیه پژوهش در جوانان و دانشجویان است. بسیاری از اساتید دانشگاه ها به لحاظ احساس تکلیف وانضباط فردی و نیز وظیفه شناسی دانشگاهی خود را مکلف به جلوگیری از کپی برداری غیر مجاز آثار علمی می دانند و با افتخار تمام به این حس تعهدپذیری خویش مباهات می کنند. شکی نیست که این نگرش یا اقدام آنان در جای خود مورد احترام بوده و حتا قابل تقدیر است. اما موضوع رعایت کپی رایت در کشورهایی مانند کشور ما مانند یک تیغ دو لبه عمل می کند.

 

از یک سو باید از سرقت های علمی که رفتاری کاملاً ناشایست می باشد، جلوگیری نمود؛ اما از سویی دیگر باید پذیرفت که بسیاری از دانشجویان هنوز به دلیل آگاهی اندک از حوزه و رشته تحصیلی خود آنقدر محتوای ذهنی و فردی در اختیار ندارند که بر اساس آنها به خلق آثار علمی دست بزنند. توانایی ها و استعدادهای افراد متفاوت است و نمی توان از همه انتظار نبوغ یا نوآوری داشت. در اینجا یک ضرورت اساسی مطرح می شود و آن این که دانشجویان و به ویژه جوانان در مراحل نخستین فعالیت های پژوهشی خویش نیازمند راهنمایی مشوقانه و دلسوزانه اساتید خویش هستند و برخورد قهر آمیز با آنها تنها به دلیل رو نویسی از روی یک مقاله نه تنها باعث رشد انگیزه های علمی در آنان نخواهد شد، بلکه آنان را از تمامی موضوعات علمی و دانشگاهی متنفر می نماید و نگرش آنها را به نقش والای اساتید خویش به شکلی کاملاً منفی در می آورد.

 

شایسته این است که ضمن یادآوری ناپسند بودن کپی برداری و عدم ذکر منابع و مآخذ در آثار علمی، با مهربانی و عطوفت پدرانه یا مادرانه آنان را به مطالعه بیشتر علاقمند نماییم و آنان را تشویق به نوآوری و آفرینش ایده های جدید کنیم. باید پذیرفت مچ گیری و شرمنده ساختن جوانان با در نظر گرفتن شرایط سنی آنان نمی تواند نتایج مثبت و مورد نظر اساتید آنان را در پی داشته باشد.

 

جوان دانشجویی که در یک محیط دانشگاهی حضور یافته و حداقل مانند بسیاری از هم سن و سالان خود جذب بخش های آلوده جامعه نشده است، از امتیاز بزرگی برخوردار شده است که همانا مشارکت در عرصه های علمی و پژوهشی است. نباید ناخواسته و فقط با هدف صیانت از آثار علمی این قشر بااستعداد جامعه را از محیط های علمی گریزان کنیم و در شرایطی که هیچ کس خود را ملزم به رعایت کپی رایت نمی داند، آنان را روانه محیط های فاسد و ناشایست کنیم.

 

فراموش نکنیم که رشد ارزشهای انسانی در جامعه به ما کمک می کند اولاً هر فرد شخصاً خود را مسوول رعایت کپی رایت بداند و ثانیاً اساتید و مربیان جامعه نیز با بذل عنایت خویش و در پیش گرفتن رفتاری مهربان و محبت آمیز٬ دانشجویان و شاگردان جوان خود را به پژوهش و نوآوری علاقمند سازند. داشتن دیده خطاپوش از اصول والای انسانی است. به قول این ضرب المثل چینی: ” به جای آنکه تاریکی را نفرین کنیم، بهتر است شمعی روشن کنیم.“ چنین بادا.